بسیاری از آموزگاران موفقیت فردی هیچ گاه آنچه به ما می گویند را خودشان امتحان نکرده اند و اگر این کار را انجام داده باشند به سرعت آن را کنار گذاشته اند چراکه اگر آن را ادامه می دادند تا به امروز مسیر دیگری طی کرده بودند و الان اینجا نبودند.
تعداد بسیار زیادی از روشهایی که در بازار توسعه فردی امروز ایران عرضه و تبلیغ می شود، کارایی لازم را ندارند اما چرا کسی به آن ها اعتراض نمی کند؟
چون اغلب فقط آنها را خوانده اند و اجرا نکرده اند لذا شهامت اظهار نظر درمورد کم خاصیت بودنشان را ندارند. برخی هم که آنها را در عمل تجربه نموده اند، اگرچه نتیجه لازم را نگرفته اند اما به این دلیل که به آنها تلقین شده که این راهکارها قطعا موثر هستند لذا آنها خود را مقصر عدم کارایی و فقدان نتایج حاصله می دانند.
بسیاری افرادی که امروز در صنعت توسعه فردی و خودشناسی شاخص و سلبریتی هستند، فقط به این خاطر موفق هستند که به جواب گرفتن از شیوه های مورد ادعایشان تظاهر کرده اند و نقش افراد موفق را طوری خوب بازی کرده اند که ما باور کنیم روش ها و آموزه های آنها برای خودشان خوب بوده و برای ما نیز خوب خواهد بود. آنها اطمینان دارند که حتی اگر ما جواب نگیریم، تبلیغات انبوه آنها ما را به این نتیجه خواهد رساند که نارسایی و تقصیرکار خود ما بوده ایم و خدشه ای به آموزش آنها وارد نمی شود؛ تکنیک ها و سخنوری های بسیاری هم بلدند که بهشان کمک می کند.
در این میان، هستند معلمانی اندک که مسیر واقعی را نشان می دهند. آنهایی که قبلا خودشان در همین زمین، گلی شده اند و از آن عبور کرده اند. اما این افراد دشمنان بسیاری هم دارند چراکه فعالیت صادقانه آنها بازار کار استاد شیپورچی ها و متظاهران موفقیت و خودشناسی را کساد می کند.
اگر به ما بگویند با یک کتاب 100 صفحه ای مسائلمان حل خواهد شد و نیازی نیست بجز 30 هزار تومان مبلغ دیگری بپردازیم؛ آیا باور می کنیم؟!
عموما انتظار داریم برای چیزهای با ارزش، بهایی گزاف از ما انتظار داشته باشند و آنچه ارزان به ما ارائه شود به دلمان نمی نشیند؛ سلامتی، خانواده و بسیاری چیزهای دیگر نیز چون رایگان بوده به چشممان نمی آید. همین است که بازار پر زرق و برق شیپورچی ها را داغ تر می کند. آنها خوب بلدند کلماتی مانند اسرار و سر و جادو و نبوغ و راز و غیره را برایمان بهم ببافند تا باور کنیم چراغ جادویی وجود دارد که فقط آنها دارند و درنهایت به ما رویا و توهم بفروشند.
باورش سخت است که تمام علم روانشناسی با تمام یال و کوپال آن در برابر مراقبه سر تعظیم فرود می آورد؛ اما کیست که بدون تجربه بتواند ژرفا و غنای مراقبه را باور کند؟!