روزها و ماههای گذشته در دوره امپراطوری کسب و کار میزبان و همراه تعدادی از بهترین، خلاق ترین و علاقه مند ترین افراد پرتلاش در مسیر کارآفرینی و استارتاپ بودیم. نه تنها مسائل فنی مرتبط با استارتاپ و کسب و کار بلکه بسیاری مسائل شخصی و روانشناختی را در کنار تک تک آنها به گفتگو نشستیم.
ابزارهای گوناگونی را در این مسیر بکار گرفتی با این هدف که بتوانیم خدمتی اثرگذارتر و عمیق تر انجام دهیم. در کلاس چیزی برایم تداعی شد؛ چیزی یا احساسی و یا گفتگویی ذهنی که شاید درمیان بسیاری مردان و حتی برخی زنان به چشم بخورد.
احساسی متلاطم که شاید اغلب ذهن ما را بازی می دهد و سپس می گریزد. وقتی از افراد بپرسید از چه می ترسند پاسخ های عجیبی خواهید شنید؛ نه فقط چون ترس های آنها عجیب و غریب است بلکه چون بعضی به شما خواهند گفت که از چیزی نمی ترسند.
با کنکاشی عمیق تر و پیگیرتر پی خواهید برد آنهایی که می گویند از چیزی نمی ترسند، ترس بزرگتری دارند یعنی ترس از ترسیدن!
شاید آنها روزها و ماهها و سالها یکه تکیه گاه و حامی خانواده هایشان بوده اند. افرادی که حتی اجازه اشتباه کردن، ترسیدن و یا بریدن نداشته اند. آنها نیز همچون بسیاری دیگر از مردان بارها از درون زخم خورده اند و زیر سنگینی باری که بر دوششان بوده است شکسته اند اما نترسیده اند چراکه ترسیدن بزرگترین ترس آنها بوده است.
اینکه ما مردها بتوانیم به خودمان اجازه ی ترسیدن دهیم می تواند حالمان را بهتر کند و از بار سنگینی که خیلی از ما بر دوش می کشیم بکاهد. وقتی از ترسیدن نترسیم و بتوانیم بترسیم و بدانیم از چه می ترسیم نقطه ی عطفی خواهد بود برای پذیرش بسیاری هیجانات فروخورده و ایجاد تغییراتی که شاید در زندگی نمی دانسته ایم چطور آنها را رقم زنیم و شاید دلی آرام تر و آرامش و عشقی عمیق تر.
پی نوشت: بخش نادیده، ناگفته و شاید ناشناخته که مورد غفلت واقع شده و موجب بحران های بسیاری در کسب و کارها و استارتاپ ها در ایران شده و می شود، همین مواردی است که در لایه های ناخودآگاه ما جای دارد و متاسفانه بنظر می آید که موضوع اصلی نیستند که در دوره های آموزشی و مشاوره ها مورد توجه قرار گیرند.