به بهانه پرداختن به مشکلات و مسائلی که کسب و کار کارآفرینان را تهدید می کند، می خواهم کمی راجع به رویکرد سیستمی صحبت کنم.
به عنوان یک کارآفرین که هم خود درگیرودار مسائل کارآفرینی و چالش های راه اندازی کسب و کارهای جدید بوده ام و هم صحبت ها و درد دلهای کارآفرینان بسیاری را شنیده ام، نمونه هایی از رویکرد غیر سیستمی را به عنوان تله های کارآفرینی مطرح می نمایم.
فرافکنی (آن چیزهایی که ما خودمان داریم اما آن را نپذیرفته و با نسبت دادن آن به دیگران پنهانش کرده ایم) های خطرناکی در کارآفرینی و خلق یک کسب و کار وجود دارد که به دلیل فقدان رویکرد سیستماتیک، هزینه های بسیاری به کارآفرینان تحمیل می کند:
- پس از مدتی از شروع کسب و کار با محقق نشدن برخی اهداف و تصورات اولیه، بدنبال مقصر می گردیم و بجای سیستم، نقش فرد را پررنگ می کنیم و تقصیرها را به گردن یک فرد می اندازیم.
- زمانی که نتوان فرد خاصی را به عنوان مقصر اصلی معرفی کرد بدنبال عوامل محیطی و هرچیزی جز خودمان می گردیم تا شکست در برنامه ریزی و اجرای استراتژی ها را به گردن آنها بیاندازیم. مثلا قوانین دولتی و یا سرمایه اولیه ناکافی.
- اگر کسی نبود تا گناه شکست ها را به گردنش بیاندازیم و سرمایه کافی هم وجود داشت، باید بدنبال راه دیگری بود و مثلا به کل منکر توجیه اقتصادی کسب و کار مورد نظر شد.
این سه نمونه از فرافکنی هایی است که رواج دارد؛ شما هم می توانید موارد زیادی را که دیده اید به این سه مورد اضافه کنید.
در تمام مثال های بالا، توجه به فرد بیش از سیستمی که افراد در آن کار می کنند، توجه بیش از اندازه به عوامل محیطی بیش از خواست و اراده انسانی، تصور نارست نسبت به توجیه پذیر بودن یا توجیه پذیر نبودن کسب و کار مورد نظر همگی از نشانه های تفکر و رویکرد غیر سیستمی هستند که هر یک از کارافرینان بجای دیدن نقش خودشان بدنبال پاس دادن مسئولیت ناکامی و شکست به دیگری هستند.
دقیقا نمونه اتفاقی که در بسیاری جلسه های سازمانی میان مدیران بخشهای مختلف سازمان قابل رویت است و آنها مسئولیت را مانند یک توپ داغ به یکدیگر پاس می دهند و در نهایت هم نتیجه مثبتی برای سازمان حاصل نمی شود.
بطور کلی معمولا در کوتاه مدت، راه حل های غیر سیستمی مانند ترفندها و سیاسی کاری ها و نپذیرفتن مسئولیت اغلب جواب می دهند اما در دراز مدت این روشها ریشه سازمان را از بین خواهند برد.
نمونه بارز دیگری که در فرهنگ ما جای خود را محکم کرده و به کرات دیده می شود، اظهار نظر و مداخله هر شخص با هر تخصص در هر حیطه با هر موضوعی می باشد که در نتیجه آن خیلی از افراد در همه زمینه ها صاحب نظر هستند. هزینه اجرا و ریسک این مداخله ها و تصمیم گیری های غیر تخصصی را سازمان می پردازد و نتایج و هزینها های آن بعد از طی یک چرخه دوباره به تصمیم گیرندگان باز می گردد. مصداق این مطلب در سازمانها هزینه های زیادی را تحمیل می کند و در بسیاری موارد تنها گذشت زمان می تواند تصورات نادرست را عیان و شاید اصلاح نماید. این در حالی است که به دلیل سه موردی که در ابتدا گفته شد، حتی پس از گذشت زمان باز هم این امکان وجود دارد که ذهن انسان وقایع را طور دیگری تعبیر و تحریف کند که در آن مسئولیت تصمیم گیری های خطا و اشتباه بجای اینکه متوجه او باشد به سوی دیگران نشانه گیری شده و فرافکنی شود.
در طرف مقابل نگاه غیر سیستمی، نگاه بلند مدت و جامع نگر، مسئولیت پذیری و اخلاق قرار دارد که در دراز مدت بقا و موفیقت سازمان را به همراه دارد و اگر هم این اتفاق نیفتد لااقل از تحمیل هزینه های غیر ضروری به کارآفرینان و سازمان جلوگیری می کند.
به عبارتی بجای تمرکز و تحلیل یک بخش بصورت مجزا، همه ارکان و اجزا و تعامل و تاثیر آنها روی یکدیگر به عنوان یک سیستم در نظر گرفته می شود و نمی توان نقش هیچ یک از عوامل را بصورت منفرد و ایزوله درنظر گرفت؛ چراکه برای داشتن اتومبیلی با سرعت بیشتر، نمی توان صرفا به تعویض موتور با حجم بیشتر بسنده کرد و ضروری است شاسی ماشین تحمل وزن و اندازه موتور جدیدداشته باشد، همینطور تناسب و همخوانی سوخت مورد استفاده با موتور جدید و بسیاری موارد دیگر را مد نظر قرار داد.