زندگی آگاهانه

خیلی از ما با مقوله ای که آن را زندگی آگاهانه می نامند، بسیار فاصله داریم. از زندگی انتظار شادی و آرامش داریم اما اغلب به تاثیرات محیط بر روح و روان و بدن خودمان آگاه نیستیم.

بطور مثال ترانه هایی را به طور مستمر به آنها گوش می کنیم در دراز مدت لقلقه زبان ما می شوند و به مرور بدون آنکه متوجه باشیم به مجموعه افکار ما ورود پیدا می کنند.

تشخیص آن کار سختی نیست که به مرور بعد از به دفعات شنیدن یک ترانه ی غمناک بطور خودکار و خارج از اراده ما، کم کم احساس غم، ناامیدی و افسردگی بر ما غالب خواهد شد. آنچه بر آن اراده داریم، انتخاب صحیح چیزهایی است که گوش ما می شنود.

 فیلم ها، رمان ها، کتاب ها، معاشرت ها و مراودات نیز مانند ترانه ها می توانند به مرور تاثیرات عمیقی در ذهن، فکر و بدن ما داشته باشند و در نهایت از اجماع و برآیند همین تاثیرات کوچک است که زندگی و سرنوشت ما جهت می گیرد. بدین ترتیب ما قربانی خواهیم بود؛ قربانی آنچه به خورد ما می دهند، قربانی آنچه خودمان به خورد خودمان می دهیم و همچنان نیز نظاره گر هستیم.

همانقدر که استاندارد نداشتن برای این قبیل ورودی ها می تواند خطرناک باشد، داشتن ممیزی و انتخاب هوشمندانه آنها می تواند سبب خیر و آرامش و رشد ما شود؛ به عبارت دیگر افرادی که با هزاران ترفند سعی می کنند تا افکار منفی را از خود دور سازند تنها کافیست ورودی منفی به خورد سیستم عامل خودشان ندهند. افرادی هم وجود دارند که می توانند آگاهانه آنچه را که برای آرامش و موفقیت نیاز دارند از کانال های مختلف بر روی سیستم عامل خود (ذهن خود) نصب کنند.

بنابراین بنظر می رسد که مغز ما در تشخیص  و فیلتر نمودن بدوی ورودی های غیر مفید از ورودی های مفید نقص دارد و اینجاست که ضرورت پیدا می کند تا برای آنچه روح و فکرمان را تغذیه می کند استاندارد داشته باشیم.

نیاز به کمک یا سوال دارید؟