- آذر ۴, ۱۳۹۲
- ارسال شده توسط: Manager
- بخش: موفقیت

آن ندای درونی که القا میکند تو چقدر لیاقت داشتن آرامش، شادی، موفقیت و ثروت مادی و معنوی را داری، بیانگر میزان عزت نفس است. همین ندای درونی است که در حکم یک باور میزان موفقیت ما را در زندگی شخصی، زندگی شغلی و زندگی عاطفی تعیین می کند. کتاب های زیادی در این زمینه وجود دارند که بطور مستقیم روی عزت نفس بحث می کنند و یا غیر مستقیم از طریق داستان ها و مثال های مختلف سعی دارند تا به نوعی باور ما در مورد ارزش خودمان و لیاقت و جایگاهی که خودمان برای خود قائل هستیم را در جهت مثبت تقویت کنند.
بدون اصلاح باورهایی که در مورد خود داریم “Who am I?” “من کی هستم؟”، موفقیت بسیار دشوار خواهد بود و یا هزینه زیادی در بر خواهد داشت. پاسخ به این سوال اگر چه دشوار است اما می تواند شناخت با ارزشی از خودمان در اختیارمان قرار دهد.
همچنین پیرامون اعتماد بنفس که کتاب ها و مقالات بسیاری در موردش وجود دارد، خود آن محصول عزت نفس است. به عبارت دیگر عزت نفس شامل باورها و تفکر صحیح و مثبت نسبت به خود است که نتیجه آن اعتماد بنفسی است که سرمنشا شهامت و جسارت افراد می باشد.
داشتن احساس خوب نیز ماحصل عزت نفس انسان است.
اینکه من باور دارم انسان با ارزشی هستم و هیچ احدی نمی تواند ذره ای از ارزش انسانی من را به چالش بکشد تفکری است قدرتمند که در تنگناهای مختلف سبب می شود من بجای احساس بی ارزشی و در نتیجه آن افسردگی و سست شدن و منزوی شدن، عملگرا باشم. درواقع بجای اینکه بدنبال چرایی وقایع زندگی باشم بدنبال چگونگی آن باشم. وقتی اتفاقی می افتد صرف نظر از اینکه چرا این اتفاق برای من افتاده و بجای آنکه در حلقه باطل ” آخه چرا من؟” متوقف شوم، بدنبال راه حل منطقی و مسیر برون رفت از آن رویداد خواهم بود و چه بسا بتوان آن را پله ای برای رشد فردی نیز قلمداد کرد.
عزت نفس یعنی آنکه من به عنوان یک انسان بپذیرم نقص های بسیاری دارم اما دلیلی وجود ندارد که از داشتن آن نقص ها خجالت بکشم بلکه با شناخت آنها گام به گام در جهت رشد شخصی قدم بر می دارم. عزت نفس یعنی از صمیم قلب باور دارم که لایق آرامش، شادی و لذت های معقول انسانی هستم و دلیلی ندارد از شاد بودن و یا ثروتمند بودن خود خجالت بکشم.
بخش عمده این باورها از آن جهت که در ناخودآگاه ما قرار دارند، شناخته شده نیستند لذا اغلب مواقع فقط تاثیرات و نتایج وجودی آنها را مشاهده می کنیم و نه ماهیت خود آنان را.
دقیقا زمانی که کشف می کنیم در زیر شکست ها و عدم موفقیت ها و نارضایتی های ما چه باورهایی نهفته است این قدرت را خواهیم داشت تا برای همیشه آنها را تغییر دهیم و سرنوشت متفاوتی را بسازیم.
سخن جالبی را که تقریبا چهار سال پیش خواندم، تاثیر زیادی روی من گذاشت؛ از یکی از پرسنل خوب شرکت خواهش کردم تا آن را پرینت بگیرد و روی در شرکت بچسباند. آن چند جمله را که تا امروز به یکی از باورهای من مبدل شده و در بسیاری از بن بست ها که احساس ناتوانی می کرده ام بجای توقف موجب تداوم حرکت من شده است، برایتان می نویسم شاید برای شما هم مفید باشد.
” برای انسانهای بزرگ هیچ بن بستی وجود ندارد، زیرا آنان بر این باورند:
یا راهی خواهم یافت،
یا راهی خواهم ساخت.”