ناخودآگاه انسان
کندوکاو و کنکاش درباره مفاهیمی چون ناخودآگاه انسان، سایه ها، کهن الگوها، آنیما و آنیموس و ناخودآگاه جمعی، احساس دلچسب عجیبی با خود به همراه دارد.
بر خلاف آنچه در ظاهر به شدت متفاوت بنظر می رسد؛ کشف درونیات انسان، احساس وصل بودن را شعله ور می سازد چراکه انسانها جملگی در کهن الگوها و ناخودآگاه جمعی با هم اشتراک دارند.
شاید این نقطه، درست نقطه مقابل احساس تنهایی انسان باشد که بیان می کند ما همگی در عین جدا بودن و استقلال، در ژرفای وجودمان با یکدیگر اتصال داریم.
صفات مذموم و تاریکی هایی که در دیگران آزارمان می دهند، آمده اند تا در ویترینی جلوی چشممان باشند و بخشهای با ارزشی از خودمان را به ما هدیه دهند؛ اگرچه که این امر در ظاهر دور از انتظار، نامربوط یا غیر منطقی جلوه می کند.
مسیر صلح و یکپارچگی با عالم درون اگرچه اغلب فرازو نشیب ها و دردهای بسیاری را متوجه ما می کند اما عبور از پیچیدگی های آن لذت بخش است و احساس سبکی به انسان می دهد. شاید این احساس سبکی به این علت باشد که بخشی از مسئولیت انسان در قبال خودش در حال ادا شدن است.
البته شاید راه دیگری هم نباشد مگر آنکه انسان بخواهد در سردرگمی و درد خود غوطه ور باقی بماند.