- دی ۲۷, ۱۳۹۲
- ارسال شده توسط: mmm
- بخش: روانشناسی, موفقیت

مطلب زیر یکی از دست نوشته هایم است که نزدیک 6 سال پیش آن را نوشته بودم:
امروز داشتم تمام 5 سال گذشته خودم را زیر و رو می کردم. داشتم الگوهایی که باعث شده بود تلاش کنم و انگیزه آموختن و خود شناسی را در من زنده نگه داشته بود را بررسی می کردم. نزدیکای آخر کار متوجه موضوع عجیبی شدم.
دور تسلسل عجیب و غریبی که اصلا در ظاهر قابل تشخیص نیست.
توی این چند سالی که دغدغه خودشناسی و این جور داستانها را داشته ام با بسیاری انسانها در این مسیر آشنا شده ام که همگی دغدغه رشد و بهتر شدن داشتند.
بین خودم و اکثر آنها یک نکته مشترک وجود دارد.
همه ما می خواهیم خوب باشیم.
خیلی از ما کلاس میرویم، کتاب می خوانیم، سخت تلاش می کنیم و همه چیز را زیرو رو می کنیم، الگوهای رفتاری، دردها، غم ها ، از دست دادن ها، موفقیت ها و شکست هایمان را با صرف کلی وقت بیرون می کشیم و بررسی می کنیم، فقط برای اینکه به ناخودآگاه خودمان اثبات کنیم که به واسطه این همه تلاش، شایسته ی موفقیت، رضایت، آرامش و شادی هستیم.
از آنجایی که این روند هم مثل خیلی چیزهای دیگر ناخودآگاه اتفاق می افتد، کم پیش می آید از قالب این روند بیرون بیاییم و ببینیم واقعا چکار داریم میکنیم . به عبارتی غرق در یادگیری می شویم بدون آنکه ببینیم به کجا داریم می رویم.
این میتواند تقلایی باشد برای آرام کردن این ندای درونی که از درون به ما میگه:
- حالا حالا ها باید خیلی تلاش بکنی تا موفق بشی.
- حالا حالا ها باید خیلی جون بکنی تا لیاقت احساس رضایت رو پیدا کنی.
- حالا حالا ها خیلی باید تقلا کنی. خیلی مانده تا شایسته ی دوست داشته شدن و آرامش باشی.
ما آدمها چطوری میتوانیم قلبا باور کنیم که صرف نظر از همه نقاط مثبت، نقص ها، توانایی ها و ناتوانی هایمان، با ارزش، دوست داشتنی، لایق و شایسته موفقیت، رضایت، آرامش و عشق هستیم؟!
این شاید یکی از درست ترین و عمیق ترین سوالاتی است که می توانیم از خودمان بپرسیم.
جواب های زیادی برای این سوال وجود دارد که به باورها و پیش نویس(نمایشنامه) زندگی ما باز می گردند. به محض آنکه قلبا بپذیریم با ارزش، شایسته و لایق هستیم، به خودمان اجازه خواهیم داد تا در عمل شایسته و لایق رفتار کنیم و آنچه که لایق آن هستیم را تجربه نماییم.