- بهمن ۱۳, ۱۳۹۴
- ارسال شده توسط: mmm
- بخش: نوشته های شخصی
دیروز پشت چراغ قرمز عابرین پیاده ایستاده بودم. منتظر بودم در چهار راه نیایش چراغ برای ماشین هایی که از ولیعصر به سمت بالا می آیند قرمز شود تا بتوانم از عرض خیابان عبور کنم. مدتی منتظر ماندم تا بالاخره چراغ ما هم سبز شود.
چند دقیقه ای گذشت و مدام به چراغ های اطراف چهار راه نگاه می کردم که بالاخره تغییری حاصل شود. عابران را می دیدم که هر کدام برخی با قاطعیت و برخی اول با شک و شبهه و پس از مدتی انتظار هر کدام با فنون مخصوص به خودشان از چنگ خودروهای در حال گذر فرار می کردند و خودشان را به پیاده رو طرف مقابل می رساندند. مراحل اجرای فنون به این صورت است که ابتدا فرد کمی صبر می کند و اگر چراغ برایش سبز نشد دست به کار می شود؛ برخی هم با برنامه تر هستند و بدون اتلاف وقت از همان ابتدا به خیابان می زنند. از طرف دیگر شاید برای رانندگان عبوری هم شبیه نوعی سرگرمی آتاری یا بازی کامپیوتری باشد که با دست فرمان تک تک عابرها را رد کنند تا سریعتر به مقصد برسند. البته امیدوارم راننده ها با برخورد به عابرین game over نشوند چون شروع مجددی در کار نیست.
بیش از پنج دقیقه گذشت و احساس فردی را داشتم که با خودش مشکلی دارد، بلاتکلیف است، مقصدش را نمی داند یا منتظر شخصی است و یا اینکه بلد نیست و نمی تواند از عرض خیابان عبور کند. مدام اطراف را نگاه می کردم تا تغییری در رنگ ها حاصل شود. به دنبال پل عابر هن گشتم، آن هم وجود نداشت.
کم کم این احساس پر رنگ تر شد که کار درست را آنهایی انجام می دهند که جلو ماشین ها می دوند و با جاخالی دادن و گاها دویدن خودشان را به طرف دیگر خیابان می رسانند و البته ریسک تصادف و آسیب دیدن را هم می پذیرند.
یادم افتاد در فرهنگ ما به ایستادن پشت چراغ عابر می گویند سوسول بازی و به رعایت قانون هم می گوند پاستوریزه بودن.
بعد از ده الی پانزده دقیقه ای که ایستاده بودم و تقریبا تمام افرادی که کنار من بودند پس از مدتی تامل دل به خیابان پر از ماشین زده بودند. احساس کردم این من هستم که مشکل دارم و باید فکری برای افکار و رفتار خودم بکنم. در این مدت تنها یک نفر دیگر آنجا ایستاده بود که او هم بر حسب اتفاق منتظر سبز شدن چراغ عابرین بود. شاید هم حوصله دویدن و اجرای سایر فنون خاص گذر از خیابان رو نداشت.
تکلیف آنهایی که این فنون خاص را بلد نیستند یا به دلایل فیزیکی قادر به اجرای این تعقیب و گریز نیستند ولی می خواهند در این شهر زندگی کنند چیست؟!