چرا آدمهای خوب کارهای بد می کنند؟

منیت زخمی از احساس ناکافی بودن ما سرچشمه می گیرد.

این گونه است که مسابقه ی بزرگ آغاز می شود؛ مسابقه ی اثبات این که ما آدمی متفاوت از آن کسی هستیم که باور داریم، مسابقه یافتن چیزهای بیرونی برای پوشاندن عواطف و مسابقه پیروز شدن بر احساس خجالت و آشفتگی عمیق درونی که آن را از دید خود پنهان نگه می داریم. همه این انرژی مصرف می شود تا مجبور نباشیم از کاستی ها، نقص ها و آسیب پذیری های بشری خود خجالت بکشیم.

طبیعت زخم های عاطفی که از آغاز موجب گسست شد، مشخص می کند که منیت هر کس برای تسکین درد پی چه خواهد گشت.

ساختار برخی منیت ها چنان است که باور دارند پول راه حل است، پس برای درمان زخم ها پی پول می دوند؛ حتی اگر مترادف با اختلاس، دزدی، تقلب، خیانت یا شراکت در جرم باشد.

در ساختار برخی منیت ها قدرت، درمان به شمار می آید؛ پس این گروه پی موقعیت هایی می روند که در راس کارها قرار بگیرند. حتی برخی تلاش دارند با سلطه جویی، بهره برداری، در اختیار گرفتن و تسخیر دیگران احساس بهتر بودن کنند و به رفتارهایی از دروغ تا…. کشیده می شوند.

منیت به راستی باور دارد که با بدست آوردن این تجربه های بیرونی،حالش بهتر می شود و به تمامیت باز می گردد. منیت، همه این کارها را با آن امید انجام می دهد که گرسنگی خود را فرو بنشاند و نیاز به دوست داشته شدن و مورد تایید قرار داشتن را برآورده کند.

پیامدها حتی درنظر گرفته نمی شوند، زیرا خودبزرگ بینی منیت تحریف شده، واقعیت را با خیال می پوشاند و ما را نسبت به رفتار خود نابینا می کند.

هنگامی که نمی توانیم تاثیر رفتارمان را تشخیص دهیم، غلام حلقه به گوش آرزوهای کج و معوج منیت ناسالم خود می شویم.

معمای حل ناشدنی این است: منیت زخمی به هر جا برسد و هر چه را به دست آورد، بازهم کم دارد.

 

 

بخش هایی از کتاب “چرا آدمهای خوب کارهای بد می کنند؟”

نوشته دبی فورد، ترجمه ی خوب و روان فرناز فرود، نشر کلک آزادگان

نیاز به کمک یا سوال دارید؟