بازی های روانی
بازی های روانی که در روابط انسانی وجود دارند در حیطه تحلیل رفتار متقابل (TA) تعریف می شوند. بر اساس تحلیل رفتار متقابل هر انسان در هر لحظه در یکی از حالات کودک، بالغ و یا والد خود قرار دارد و مدام از حالتی به حالتی دیگر در حال تغییر وضعیت است. به زبان ساده کودک بخشی از ماست که غرایز، خلاقیت و احساسات ما از قبیل ترس، خشم، عشق در آن وجود دارند. والد بخشی دیگری از ماست که هم تغذیه کننده و حمایت گر است و هم انتقادگر و نکوهش گر. همینطور بایدها و نبایدهایی که به ما کمک می کنند تا خودمان را با محیط و شرایط اطرافمان وفق دهیم همگی در والد ذخیره شده اند. بخش آخر بالغ است که وظیفه محاسبات را بر عهده دارد و به علاوه قرار است بین بخش کودک و والد ارتباط صحیح برقرار کند و نحوه و میزان حضور آن دو را بالانس نماید. (امروزه TA در بسیاری زمینه های مختلف از جمله رشد شخصی، روابط، مدیریت و رهبری، مذاکره و بسیاری موارد دیگر استفاده می شود).
همه ما از بدو تولد به یک چیز بطور مشترک نیاز حیاتی داریم و آن نوازش (Stroke) است که به صورت های مختلف به ما داده می شود و یا ما یاد میگیریم چطور دیگران را متقاعد سازیم آن را به روشهای مختلف به ما بدهند.
برای یک نوزاد نوازش همان توجه مادر، در آغوش گرفتن مادر و محبت مادر است. امروزه برای انسانهای بالغ نوازش می تواند انواع مورد توجه واقع شدن باشد از جمله تایید شدن، دیده شدن و ….
در واقع نوازش انقدر برای انسان مهم بوده و هست که یک نوزاد بدون دریافت نوازش کافی حیاتش به خطر می افتد و حتی امروز نیز انسانها حاضرند برای بدست آوردن آن هزینه های سنگینی انجام دهند(هزینه های مالی و غیر مالی).
زمانی که نوزاد بزرگتر می شود بنا به شرایط محیطی و رفتار والدین می آموزد تا برای دریافت نوازش چگونه رفتار کند. در مواقعی که کودک نمی تواند بصورت مثبت و طبیعی نوازش دریافت کند ممکن است به روشی دیگر نوازش منفی را بر فقدان نوازش ترجیح دهد بدین صورت که مثلا بجای رفتن به سمت مادر و درخواست بغل شدن، سعی کند به نوعی با کارهای خود مادر را عصبانی کرده تا تنبیه شود. این خود نوعی نوازش منفی است که برای بقای کودک حیاتیست و کودک از آن جهت ممکن است رو به دریافت این گونه نوازش ها بیاورد که مثلا بترسد اگر به سمت آغوش مادر برود توسط او طرد شود و بنابراین برای فرار از درد طرد شدن روش خود را برای دریافت نوازش تغییر می دهد. مثال هایی از این قبیل بسیارند، کودکان و یا حتی انسانهای بزرگ در صورتی که نتوانند از راه مناسب نوازش و توجه مورد نیاز خود را بدست آورند ممکن است به بازی ها متوسل شوند و یا دچار مشکلات جسمی شده و واقعا مریض شوند و از این طریق نوازش و توجه مورد نیاز خود را تامین نمایند، بدین صورت که هر انسانی در مواقع بیماری بیشتر مورد توجه اطرافیان قرار می گیرد. دریافت نوازش برای بقای انسانها از بسیاری چیزهای دیگر و حتی جسم مهمتر و حیاتی تر است.
بر اساس شرایط محیط و در نتیجه تبادل رفتاری که کودک با والدین خود انجام می دهد، کودک با همان دانش نه چندان دقیق و ناقص خود به تعاریفی در مورد خود دست می یابد که بعدها به نمایش نامه زندگی او بدل می شود.
باورهای کودک مانند “من دوست داشتنی نیستم” یا ” همه روزی مرا تنها می گذارند” در بخش ناخودآگاه ذهن او جای می گیرد و ازین پس اغلب رفتارهای او را سبب می شود. این باورها از آن جهت به سهولت قابل شناسایی و دسترسی نیستند که بجای بخش خودآگاه، در ناخودآگاه ذهن ما جای دارند و برای دستیابی به آنها روش های دیگری لازم است.
خیلی از ما آدم ها یاد می گیریم مثلا زمانی که نیاز به حمایت داریم بجای بیان این مطلب یا ابزار احساس نیاز یا ترس به بازی های ذهنی یا روانی روی بیاوریم. در واقع بازی ها همان روش های غیر مستقیم در یافت نوازش ها هستند که در کودکی یاد گرفته بودیم و بخاطر اینکه به دلایل موجود در آن زمان نمی توانستیم از راه مستقیم خواسته های خود را برآورده سازیم، برای بقای خود از آنها استفاده می کردیم. از معروف ترین بازی ها، منو لگد بزن یا گیرت آوردم پدرسگ است که تحلیل آنها نیز مفید و لذتبخش خواهد بود.
اما امروز با گذشت زمان و رشد همان نوزاد و کودک دیروزی، روش های برقراری ارتباط او نیز باید رشد کنند. در صورتیکه توانایی های ارتباطی یک فرد بالغ به اندازه کافی رشد نکرده باشد ممکن است او برای دریافت توجه و نوازش بیش از دیگران رو به بازی های روانی بیاورد. در واقع هرجایی که توانایی انسان به مرز نهایی خود می رسد این امکان وجود دارد که برای دریافت خواسته از بازی ها استفاده شود.
بر اساس پیش نویس کودک، باورها و احساساتی که کودک در همان زمان درباره خود پیدا کرده است، انسانهای بالغ در بزرگسالی طوری رفتار می کنند و طوری وقایع را تعبیر و تفسیر می کنند که باورهای پیش نویس دوباره و دوباره تایید شود. خیلی از مواقع باورهای پیش نویس دلیل اصلی رفتارهای خود تخریبی ما می باشد و به ما اجازه نمی دهد بجای یادآوری خاطرات تایید کننده پیش نویس، خاطرات خوب و مثبت را بخاطر آوریم. در واقع خاطراتی را به یاد می آوریم که باورهای کودک از خود و احساس او نسبت به خود را تایید و تقویت نماید. مثلا شخصی که باور ” من خوب و دوست داشتنی نیستم” را دارد، خاطراتی را به یاد می آورد که در آنها دیگران بخاطر اینکه او خوب و دوست داشتنی و مقبول نبوده، او را طرد و ترک کرده اند. او یا نمی تواند زمان هایی را بخاطر آورد که دوستانش او را دوست داشته اند و به او گفته اند که دوست داشتنی است و یا این حرف آنها را طوری دیگر تعبیر و تحریف می نماید.
بطور کلی پیش نویس کودک، مانند یک نمایشنامه که لازم الاجراست، بخش های مختلف زندگی انسان از جمله زندگی شغلی، زندگی عاطفی، زندگی شخصی و سایر بخش ها را اداره می نماید. نحوه متوقف ساختن و برون رفت از این پیش نویس مطلبی است که در آینده بیشتر در مورد آن توضیح خواهم داد. در کتاب های TA و یا منابع آنلاین نیز می توانید مطالب مفیدی در مورد پیش نویس(Life Script) پیدا کنید.