کدام روش ارزش گذاری استارتاپ مناسب است؟

برای ارزش گذاری استارتاپ ها روش های متعددی وجود دارد از جمله 9 روشی که اغلب خوانندگان این متن احتمالا با آنها آشنایی اجمالی دارند اما سوال اینجاست که کدام روش برای ارزش گذاری استارتاپ ما مناسب تر است؟ کدام شیوه منافع ما را بیشتر تامین می کند؟ کدام متد را سرمایه گذاران بهتر درک می کنند و می پذیرند؟

در نهایت پشت میزهای مذاکره کدام روش ارزش گذاری نقش تعیین کننده تری ایفا خواهد کرد؟ آیا این اعداد و ارقام هستند که برای معامله و جذب سرمایه تصمیم خواهند گرفت و یا المان های دیگری هم وجود دارد که پنهان هستند ولی می توانند جهت مذاکرات را تغییر دهند.

ارزش گذاری استارتاپ هم مانند بازار بورس بسیار وابسته به عوامل روانی است و یکی از عوامل مهم بر تعیین میزان تقاضا رهمین عوامل روانی هستند. در علم اقتصاد بسیار راجع به عرضه و تقاضا صحبت می شود. بازار بورس را در نظر بگیرید؛ چه چیز در آن قیمت ها را تعیین می کند؟

بعنوان مثال سهام یکی از خودرو سازان را در نظر بگیرید. میزان عرضه و تقاضا یکی از مهمترین عوامل بالا و یا پایین رفتن قیمت سهام این شرکت است. اگر فرض کنیم عرضه ثابت باشد و فقط تقاضا متغیر ما باشد آن وقت خواهیم دید که عوامل روانی چقدر می توانند روی ارزش  و قیمت آن سهم نقش داشته باشند.

کافی است شایعه شود که شرکتی در حال ورشکستگی است؛ سهام آن شرکت پایین خواهد افتاد. از طرفی کافی است شایعه شود که فلان شرکت به سرعت در حال رشد است و هر روز پول بیشتری در میاورد و برنامه های توسعه بسیاری دارد. به علت خوش بینی در میان متقاضیان، تقاضا برای سهام آن شرکت افزایش خواهد یافت و افراد حاضر می شوند بهای بیشتری بابت هر سهم آن بپردازند چرا که امید دارند با خرید آن سهم و رشد سریع شرکت به سود زیادی دست یابند.

بطور کلی هر جایی که فروش در میان باشد، برخلاف تصور عموم، احساسات و عوامل روانی نقش مهمی دارند. در ارزش گذاری استارتاپ ها هم این فقط اعداد نیستند که سخن می گویند بلکه برند استارتاپ، برند تک تک افراد تیم استارتاپی، نگاه مردم و سرمایه گذاران به آینده آن استارتاپ و بسیاری عوامل روانی دیگر نقش ایفا می کنند.

اینجاست که هنر فروش و تخصص و تبحر یک مذاکره کننده حرفه ای اهمیت کلیدی پیدا می کند.

افراد بابت هر چیزی آن قدری هزینه می کنند که باور دارند می ارزد؛ نه ارزش ریالی واقعی آن!